زن گونگی و مردگونگی
زن گونگی و مردگونگی مطلق، زننده است.
در بخشی از کتاب به این موضوع اشاره کردیم که هنگامی که خانمها وارد يك سري از حوزه ها ميشوند، مثلاً حوزه هاي منطق و بعضي حوزه هاي فكري، اين یعنی از حوزه ي زنانگي اش خارج شده است!
فکر نکنید كه انگار مثلاً منظور ما اين است كه يك زن نبايد وارد اين حوزه ها شود يا اگر وارد شد و از حوزه ي زنانگي خارج شد بد است! نه، ابدا اينطور نيست.
طبق آن چيزي كه يونگ به ما درس ميدهد، هر انساني؛ چه زن و چه مرد تركيبي از زنگونگی و مردگونگی است. هر مردی حتي لات های سرميدان و آن هايي كه شما هيچ اثري از لطافت و احساس زنانه در آنها نميبينيد هم حدي از زنگونگي در وجود خود دارند و هر زني حدي از مردگونگی را در وجودش دارد.
مشكل آنجايي ايجاد ميشود كه تعادل اين ها به هم ميخورد يعني مثلا زنگونگی يك مرد زياد تر از حد معمول ميشود و يا مردگونگی يك زن خيلي بيشتر از حد معمول ميشود!
در غیر این صورت اگر فردي مرد مطلق باشد ، يعني هيچ اثري از حوزه هاي زنانه در وجودش نباشد، اصلا با اين آدم نميشود حرف زد يا زندگي كرد، اصلا نميشود اين آدم را دوست داشت.
حوزه ي عواطف حوزه ای زنانه است ديگر!اگر مردي مطلقا از حوزه ي عواطف تهي باشد،
مطلقا اين آدم قابل تحمل نيست.
يا از آن طرف اگر زني مطلقا از حوزه هاي مربوط به مرد، مثلا حوزه هاي مربوط به منطق و فكر تهي باشد.
به عبارت دقيق تري بخواهيم بگوييم؛ ما تفكر زنانه و مدل فكر و تحليل زنانه داريم و مدل تفكر و تحليل مردانه هم وجود دارد، اما اگر زني مطلقا از اين حيطه ها جدا باشد، از حيطه هاي تفكر مردانه يا از حوزه هاي جسماني مردانه و حوزه هاي ديگري كه وجود دارد، با او هم اصلا نميشود زندگي كرد.
كسي كه بخواهد كاملاً و مطلقاً دختر باشد نیز غير قابل تحمل ميشد.
آن چيزي كه مشكل است و اشكال دارد زياد بودن مردگونگی در زن و زياد بودن زنگونگی در مرد است وگرنه که از قضا بسیاری از آقايان هستند که نياز دارند كمي زنگونگی ياد بگيرند.
مثلا مردي است که در طول زندگي اش اصلاً نه ابراز علاقه بلد بوده نه بلد است چگونه همسرش را بغل كند نه زبان بازي هاي عاطفي بلد است.
اينجا نياز است كه شما كمي زنگونگی به اين مرد ياد دهيد. حال از اصطلاح زنگونگی و مردگونگی به وفور استفاده نميكنيم، خيلي نميخواهيم سياه و سفيدش کنیم سعي ميكنيم اين اصطلاحات را بدون بار ارزشي به كار ببريم، زیرا بحث هاي اضافي ايجاد ميكند.
مثلا بخواهيم بگوييم حوزه ي عواطف از حوزه هاي زنانه است دوباره وارد بحث هاي فمنيستي ميشويم يا بخواهيم بگوييم حوزه ي تفكر حوزه ي مردانه است دوباره بايد چند ساعت توضيح بدهيم كه منظور ما چيست. به همين دليل در كل از این اصطلاحات خيلي استفاده نميكنیم و
تاكيدي هم بر اين مسئله نیست.همان بحث آنيما و آنيموسي كه يونگ به كار ميبرد
يا اصلاً فارغ از جنسيت ها به این نکته توجه کنید كه اشتباهي برايتان پیش نیاید.
دیدگاهتان را بنویسید